با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+من اما فکر ميکنم خوشبختي کاملا دروني است و ربطي به ازدواج يا عدم ازدواج ندارد. بايد از درون احساس خوشبختي کنيم. من اعتقاد داشتم ازدواج نکردن و تنها ماندن بهتر از تن دادن به هر ازدواجيست…
+جوجه سبز من روزي که شادان و غزل خوان و جيک جيک کنان پش سرم از اين اتاق به آن اتاق در گردش بود و من متوجه نبودم لاي يکي از درها که داشتم ميبستمش ماند و له شد و مرد
اصلا نتوانستم به جسدش نگاه کنم در اندوه فراوان مادر را صدا زدم تا جسدش را بردارد و بيندازد بيرون براي هر کدام از جوجههايي که ميمردند مراسم خاکسپاري ميگرفتيم ولي اين يکي را نميتوانستم اندوهم به حدي نبود که روز خاکسپاريش دوام بياورم…
+سهراب ،
گفتي چشمها را بايد شست !
شستم ولي.....
گفتي جور ديگر بايد ديد!
ديدم ولي.....
گفتي زبر باران بايد رفت !
رفتم ولي.....
او نه چشم هاي خيس و شسته ام را
نه نگاه ديگرم را هيچکدام را نديد!!!
فقط در زير باران با طعنه اي خنديد و گفت :
ديوانه باران زده!!!......